اربعین حسینی
مقالات - شعر - امام حسین ع - اربعین حسینی
مرثيه اربعين سيد مظلومان حضرت امام حسین
حديث کربلا غم آفرين است
ببار اي چشم فصل اربعین است
بنال اي دل که وقت بيقراري است
بهار گريه و هنگام زاري است
گذشتِ لحظهها را مغتنم دان
ز گريه داد خود امروز بستان
ز دل برکش پياپي، نالهها را
برافروزان چراغ لالهها را
از آن روزي که خونين نينواشد
شقايق پوش دشت کربلا شد
از آن روزي که گلهاي پيمبر
بدشت کربلا گشتند پرپر
چه روزان و شبان طي کرد زينب
که شببدتر زروز و روزشاز شب
همه درد و همه رنج دمادم
مصيبت در مصيبت غم پي غم
اگر اندوه زينب را بداني
به جوي چشم خود سيلاب راني
چهلروز است زينب داغدار است
دلشخون و دوچشمشاشکباراست
بخوانايدلکهوقتروضه خوانيست
ببار اي چشم گاه درفشانيست
بلاکش، خون جگر، غمديده زينب
به خون غلطان برادر ديده زينب
ببار اي اشک کايد زينب از شام
قدش خم سينهاش مجروح آلام
دلش از کوفه و از شام پرخون
ز اندُه ديدههايش رود جيحون
غم و اندوه بارد از نگاهش
به دل آتش فتد از سوز آهش
بروز اربعین چون آل ياسين
فرود آمد در آن صحراي خونين
سرخاک حسين تا زينب آمد
زغم صد بار جانش برلب آمد
سکينه بر دل از غم داشت الماس
چو آمد خونجگر بالين عبّاس
چهل روز است اصغر کرده لالا
بروي سينه مجروح بابا
رباب خسته دل باور ندارد
که دارد شير ليک اصغر ندارد
چو بالين پدر سجّاد آمد
تمام رنجهايش ياد آمد
همآواي نواي جمله ذرّات
بناليدند سکّان سماوات
زمين کربلا چشم جهان است
زيارتگاه و کوي عاشقان است
در اين صحرا تجليگاه طور است
زمين و آسمان لبريز نور است
تجلّي کرده اينجا طور در طور
تجلّي در تجلّي نور در نور
قلم «صاعد» در اين غم چون نگريد
عجب گر ديده تو خون نگريد
(صاعد اصفهاني)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر