۱.۱۲.۸۷

شهادت امام رضا عليه السلام

مقالات ادبی – مناسبت های مذهبی – امام رضا [ عليه السلام ]

شهادت امام رضا عليه السلام

29 صفر

امشب توس، مدينه ديگري است. پاره‏اي از خورشيد مدينه، در پشت ابرهاي كينه سوسو مي‏زند. جان تابناكش در جمع خفاشان خورشيد گريز، نغمه وداع مي‏سرايد؛ اما خورشيد، هميشه پشت ابر نمي‏ماند و آفتاب توس، فروغي نيست كه در كسوف بماند. خورشيد دين در آسمان خراسان مي‏تابد، و ظلمت گريزان است و خفاشان هراسان. گيتي غرق ماتم است و با چشمي گريان، با سوگ او سودا مي‏كند و بر جان پاك و بدن مسموم آن امام همام سلام و درود مي‏فرستد. سلام بر تو اي غريب آشنا! سلام بر تو اي مهربان‏ترين! سلام بر زلال غربتت كه دل هر غريبي را به ايوان طلاي دعا فرا خوانده، كنار پنجره فولادِ استجابت مي‏نشاند و به تماشاي دل‏هاي عاشق كه در صحن نياز سرگردان شده‏اند، دعوت مي‏كند. دل عشاق سوگوارت را در اين شب استجابت و عزا، كنار خود بپذير و آتش غصه‏مان را با جرعه عشق خود آرام بخش. خسته بود و فراق از نگاهش مي‏چكيد. چشمانش بر انتظار دخيل مي‏بست و مسافر مدينه‏اش را چشم در راه بود؛ جوادش را كه حضورش، لب‏هاي ترك خورده‏اش را به تبسّم وا مي‏داشت. تنهايي و غربت اطرافش را گرفته بود و سنگ دلي و شقاوت درِ حجره را به رويش بسته بود. دستان كريمش توان پاك كردن غبار مرگ را نداشت و اينك اين ميراثِ شب‏هاي نخلستان و چاه، از زمزمه افتاده بود. ملائك به استقبال آمده بودند و لحظه خلاصي از نابرابري و مظلوميت نزديك مي‏شود. ابرهاي پر باران، قلب تاريخ را فرا گرفت و بر زمين توس گريست، رضا، به رضاي حق داده بود. با كوله باري از اشك و زمزمه غروبش را تسليت مي‏گوييم. دل، به وسعت همه غروب‏هاي وداع، گرفته و گلو، بغضي به سنگيني همه لحظه‏هاي خداحافظي مانده است خاطره بارگاه مهمان نوازت، در يادها تداعي مي‏شود و گردش كبوتران عاشقت به گرد گنبد طلايي رأفتت، در دل نقش مي‏بندد. آهوي جان‏ها به سوي ضمانت مي‏خرامد و شيشه چشم‏ها، با نگاه به گلدسته‏هاي سربلندت مي‏شكند. عاشق تو به كنجي مي‏نشيند و سفره دلش را برايت مي‏گسترد، بر آستان آسماني‏ات بوسه مي‏زند. در اين شب اندوه و بي‏صبري دلمان را به جرعه‏اي احساس، خوش دار، اي راضي به رضاي حق، اي رضا! ابوالفضل هادی منش

هیچ نظری موجود نیست: