اس ام اس های جدید با موضوع خدا - عشق - موفقیت - انتظار - صرفه جویی - طنز - ماجراهای غضنفر - پیامک های مناسبتی مذهبی و ملی - پیامک های طلایی - پیام های آسمانی - داستان های کوتاه و آموزنده - شگفتی های آفرینش و ...و مقالات و داستان های کوتاه متنوع
عابد و فاسق کار کدامیک بهترشخصی در بنی اسرائیل بود که بسیار فاسد و منحرف بود، طوری که او رارانده شده و طرد شده بنی اسرائیل لقب داده بودند. روزی آن شخص به راهی می رفت، بهشخصی برخورد نمود که او را عابد بنی اسرائیل می خواندند و دید که کبوتری بر بالایسر آن عابد است و بر سر او سایه انداخته است.
شخص گنهکار با خود گفت: من فاسد ورانده شده هستم و این شخص عابد و زاهد. اگر من نزد او بنشینم امید آن می رود کهخدا به برکت او به من هم رحم کند. این بگفت و نزد آن عابد رفت و همان جا نشست.
آن عابد وقتی او را دید با خود گفت: من عابد و زاهد این ملت هستم و این شخصفاسد و فاجر. چگونه او چنان منزلتی دارد که نزد من بنشیند؟ این بگفت و رو کرد بهمرد فاسق و گفت: از نزد من برخیز!!!
خداوند به پیامبر آن زمان وحی فرستاد که نزدآن دو نفر برو و به آنها بگو: اعمال خود از سرگیرند. زیرا من تمام گناهان آن شخصفاسد را بخشیدم وتمام اعمال آن عابد را محو و نابود کردم.
چرا بلال علی (ع ) را ترجیح داد؟از جمله کسانی که در اسلام سبقت جست بلال بن ریاح بود، وی از غلامزادگان طایفه بنی جمع بود، ابوجهل او را بر زمین می خوابانید و سنگهای گران و سنگینبر پشتش می گذاشت و در آفتاب گرم و سوزان حجاز او را نگه می داشت به قدری که ازحرارت پشتش می سوخت و هر چه می گفت: به پروردگار محمد کافر شو، پاسخ بلال در مقابلابوجهل فقط این کلمه بود،((احد، احد،))روزی ورقة بن نوفل بر او گذشت در آن حال که شکنجه می شد واحد، احد می گفت و ناله های جانسوز و نوای توحید از دل بر می آورد ورقه را متاءثرکرد، او به بلال گفت اگر بر همین وضع بمیری به خدا سوگند قبر تو را محل ناله و سوزو گداز قرار می دهیم.
روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ابابکر را دید بهاو فرمود: اگر چیزی داشتم بلال را از صاحبش خریداری می کردم، ابوبکر نیز عباس بنعبدالمطلب را دید و از او خواست که بلال را برایش بخرد عباس به زنی که مالک بلالبود مراجعه کرد و خریدار بلال شد. زن گفت این بنده، خبیث و بد سیرت است. برای مرتبهدوم به او مراجعه کرد و بلال را خرید و نزد ابوبکر فرستاد).
بلال در اسلام تا آنجا پیش رفت که در دورانحیات پیامبر صلی الله علیه و آله مؤ ذن او بود و بعد از پیامبر هم با اینکه ابوبکراو را آزاد کرده بود ولی علی علیه السلام را بسیار دوست می داشت و احترام می کرد. به بلال اعتراض کردند که ابوبکر تو را خرید و آزاد کرد با این خصوصیت علی علیهالسلام را بیشتر احترام می کنی. در جواب گفت: حق علی علیه السلام بر من زیادتر ازابوبکر است زیرا ابوبکر مرا از قید بندگی و شکنجه و آزاری که می کردند نجات داد ودر صورتی که صبر و استقامت بر آن تعذیب و شکنجه می کردم به سوی بهشت جاوید رهسپارمی شدم، ولی علی علیه السلام مرا از عذاب ابدی و جهنم نجات داده، به واسطه دوستی وولای او و مقدم داشتنش بر سایرین سزاوار بهشت برین و نعمت جاوید گردیده ام. ازکسانی که با ابوبکر بیعت نکرد، بلال بود. عمر گریبان او را گرفته گفت: بلال این استپاداش کسی که تو را آزاد کرد که با او بیعت نکنی ؟!
بلال در جواب او گفت: اگرابوبکر مرا برای خدا آزاد کرده برای خدا نیز مرا واگذارد، اگر برای غیر خدا آزادکرده اینک من در اختیار اویم هرچه می خواهد بکند، اما موضوع بیعت، من هرگز با کسیکه پیامبر صلی الله علیه و آله او را تعیین نکرده بیعت نمی کنم. اما آن کس را کهپیامبر صلی الله علیه و آله جانشین خود قرار داده بیعتش تا روز قیامت برگردن مااست. عمر وقتی این سخن را شنید بلال را دشنام داده گفت: لا ابا لک دیگر در اینجا باما نباش. بعد از این جریان بلال به شام کوچ کرد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر